The Regime داستانی برای بازگو کردن دارد اما انگار میانه راه، خط روایی از دست می‌رود و دوباره در انتها به فراز قصه بازمی‌گردد. دیالوگ‌های طراحی شده برای شخصیت‌ها، نوع متفاوتی از کمدی می‌باشد که حقیقت را رک اما با تصاویری احمقانه برای به سخره گرفتن شرایط حاکم محور یک جامعه بر دایره می‌ریزد. داستان و شخصیت اصلی آن همه تلاش خود را به کار می‌گیرند تا مخاطب تصویری منزجرانه از درون کاخ به دست آورد. تصویری از حماقت تمام افراد کابینه الینا.
چارسو پرس: The Regime یک مینی سریال در ژانر طنز سیاسی و محصول سال ۲۰۲۴ آمریکا می‌باشد که توسط کمپانی HBO توزیع شده است. استیون فریرز (Stephen Frears) و جسیکا هابز (Jessica Hobbs) کارگردانی The Regime را عهده دار بودند. کارگردانان، فیلم را براساس فیلم‌نامه‌ای از ویل تریسی (Will Tracy) که تهیه کننده اجرایی آن نیز هست، ساخته و پرداخته‌اند. The Regime امتیاز میانه‌ای را از سوی مردم و منتقدان دریافت کرده و با این وجود کیت وینسلت با بازی کم‌نظیر خود مورد ستایش قرار گرفته است.

کیت وینسلت (Kate Winslet) در نقش النا ورنهام، صدراعظم یک حکومت خودکامه اروپای مرکزی (که به تدریج موقعیت خود را در معرض خطر آشفتگی داخلی می بیند)، ماتیاس خونارتز (Matthias Schoenaerts) در نقش هربرت زوبک، نقش مکمل، معشوقه، گارد شخصی و مشاور قابل اعتماد الینا، گیوم گالین (Guillaume Gallienne) در نقش نیکلاس ورنهام، شوهر فرانسوی و شعر دوست النا، آندریا رایزبورو (Andrea Riseborough) به عنوان اگنس و مادر خونی فرزند الینا و زنی که مدیریت کاخ را به دست دارد، دنی وب (Danny Webb) به عنوان لاسکین، رئیس سازمان امنیت کشور، هنری گودمن (Henry Goodman) و دیوید بامبر (David Bamber) به ترتیب در نقش‌های سینگر و شف، وزرای کشور، در The Regime نقش‌آفرینی می‌کنند.

محکوم به سقوط!


الینا ورنهام به عنوان صدراعظم یک کشور اروپایی که دچار هیپوکندریا می‌باشد، بعد از به پایان رساندن رشته پزشکی، به سیاست روی آورده تا یک کشور (غیر واقعی) در اروپای میانه را رهبری کند. الینا می‌ترسد که به همان بیماری ریوی که پدرش را از پای درآورده، دچار شود. بنابر دستور می‌هد که کاخ را با وسواس زیاد ایزوله کنند. سرجوخه هربرت زوبک را که اخیراً به خاطر قتل عام معدن‌چیان معترض به شرایط بد کاری رسوا شده بود، استخدام می‌کند تا هوا را با رطوبت سنج در مسیر الینا تست کند. هربرت وفاداری و استعداد جنگی خود را در طی یک سوءقصد ثابت می کند و به زودی الینا، تحت تاثیر او قرار می‌گیرد.

الینا کاملا خردمندی خود را از دست می‌دهد و تمام مسائل موجود را به هربرت واگذار می‌کند. اعتقادات و درمان‌های طب سنتی غیر علمی هربرت و حتی سیاست و ایدئولوژی‌های او را تمام و کمال می‌پذیرد. در نتیجه کشور در انزوا قرار می گیرد. مشکل این است که هربرت نیز از نوعی جنون لحظه‌ای رنج می‌برد و شخصیت نرمالی ندارد. با این وجود النا را دوست دارد. تنها چیزی که او واقعاً می خواهد این است که کسی بی سر و صدا به او بگوید که چه کاری انجام دهد تا بتواند آن کار را عملی کند؛ یک سرباز تمام و کمال!


الینا و هربرت یک ترکیب خطرناک قابل پیش بینی را تداعی می‌کنند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند که در معدن کبالت خود، با آمریکا شراکت نکنند و در نهایت بسیاری از کارخانه‌های چغندر قند خود را با چین شریک می‌شوند و در همین حین، برای گسترش کشور، با حمله‌ای غیر منتظره خاک خود را افزایش می‌دهند و بسیاری از کارگران خود را از زمین‌های کشاورزی بیرون می‌رانند و آنان را به بیکاری می‌کشانند. علاوه بر این چندی از مقامات حکومتی با تجربه را، راهی زندان می‌کنند و در نتیجه تمام این اعمال، کشور در معرض فشار برون مرزی قرار می‌گیرد و همچنین به سوی شورش داخلی قدم برمی‌دارد. بنابراین فروپاشی خیلی زودتر از آن‌چه که الینا تصورش را کند، اتفاق می‌افتد.

این سریال یک سال را در کاخ یک رژیم استبدادی در حال فساد و سقوط به تصویر می‌کشد. صدراعظم الینا ورنهام پس از مدتی ترک نکردن کاخ به طور فزاینده‌ای پارانوئید و بی‌ثبات می‌شود و به سربازی بی‌ثبات‌تر از خودش، هربرت زوبک، به‌عنوان یک فرد معتمد و عاشق روی می‌آورد. پس بعید نیست که با افزایش نفوذ زوبک بر صدراعظم، تلاش های الینا برای گسترش قدرت خود، بدون آن‌که خودش بفهمد در نهایت منجر به شکاف کاخ و کشورش می‌شود. تقریبا اکثر وفادارانش در کاخ به او خیانت می‌کنند و در بحبوحه جنگ کشور را ترک می‌گویند. الینا نیز حتی در این مسیر، فرزند خوانده خود را پشت سر می‌گذارد. اما در نهایت تصمیم به مرگ هربرت می‌گیرد و با نفوذ آمریکا، نقش جدیدی را برای مردم بازی می‌کند و به مسند قدرت بازمی‌گردد.

کاخ دل‌مرده صدراعظم



The Regime همان‌طور که پیش‌تر گفته شده، داستان فروپاشی یک نظام مستبدانه با حاکمیتی دچار تزلزل می‌باشد. داستان و محتوا، قابل بسط و پردازش است اما کارگردانی چنگی به دل نمی‌زند. بیش از هر قاب گشاده و دل‌بازی، کارگردان فیلم را از کلوز آپ‌های متعدد پر کرده است. این قاب‌های نزدیک، آن‌قدر در طول فیلم زیاد هستند که می‌توانید تعداد رگ‌های بیرون زده صورت هربرت را حین عصبانیت یا حتی چین و چروک‌های الینا را به خاطر بسپارید. فرقی هم ندارد که بازیگران در خواب باشند یا در بیداری. همچنین در شرایط مختلف احساسی و روانی اعم از خشم و شادی و غم و استرس تنها دست‌آویز کارگردان برای نمایان کردن حالات مختلف کاراکترها، فقط زوم کردن بر چهره‌هاشان است.

کارگردان سعی کرده شکوه و عظمت کاخ و اشراف را با سینی‌های غذایی که از آشپزخانه راهی اتاق صدراعظم می‌شوند یا با رنگ‌های فاخری که لباس‌ها تداعی می‌کنند یا با باغ گل‌های متنوع نمایان کند. با این وجود، آن‌طور که باید یک حکومت بزرگ و متکبر در مقابل چشمان بیننده تصویر شود، به بار ننشست. در قسمت‌های ابتدایی وسواس الینا منجربه به این شد که تمام کاخ مثل یک بیمار در حال بستری بین مواد شوینده و نایلون‌های بهداشتی درست مانند یک مومیایی به نظر برسد. در سه قسمت اول انگار همه چیز در میزانسن صحنه دست به دست هم داده است تا پوسیدگی یک اثر فاخر را تصویر کند. با این که می‌توانست در فضای مورد نظر، اجزا، طلایی و براق، گران‌مایه و پر بها به نظر برسد، اما گرد خاکستری و مرده است که سرسرای کاخ را می‌پوشاند.


کاخی دل‌مرده که از هیچکدام از وسائل زینتی و کاربردی‌اش بهره‌ای نمی‌برد! این سکانس‌ها بهترین کد‌ها برای نشان دادن عظمت پوسیده الینا و کاخ پادشاهی به شمار می‌روند. در قسمت‌های میانی امکانات جالب و شگفت‌آور صحنه‌ها کم شد و بیشتر تمرکز بر احساسات آنی کاراکتر‌ها متوجه شد. جدای از این، ایده‌های کارگردانی در بسیاری از مواقع، کهنه و قدیمی تجسم می‌شوند. مثلا اضافه کردن هاله نور بر صورت الینا زمانی که هربرت او را می‌بیند، یک صحنه عاشقانه کلیشه‌ای است که چهره‌ این دو را بشاش و پر تابش رقم می‌زند. البته تا حدودی هم می‌شود این موضوع را به پای بخش کمدی ماجرا گذاشت.

استفاده از متد‌های عجیب درمان، مثل قرار گرفتن در باکس اکسیژن و یا حضور در جلسه تعیین وضعیت کشور درست زمانی که صدراعظم در وان یخ فرو رفته، همچنین خوردن خاک و مالیدن خردل به بدن و چندی دیگر، همه و همه از خلاقیت‌های کارگردان برای نشان دادن یک حکومت مریض و فاسد با رهبری یک انسان روان‌پریش می‌باشد. با وجود ایده‌های خوب، زوایای ثبت تصویر و کادر‌های بسته شده تقریبا افتضاح بودند. The Regime با فضاپردازی خیالی و تا حدود کمی رگه‌های انتزاعی، مخاطب را مجاب کرده که به انتظار کادر‌های غیر واقعی و تجسم اتمسفر غیر منتظره‌ای بنشیند. به همین دلایل نتوانست بیننده را از انتظار درآورد!


در قسمت‌های انتهایی، آن‌چه که تصویر قصد نمایان کردنش را دارد تا حدی نتیجه می‌دهد! شور شورشیان و تقابل صدای هلیکوپتر‌ها با محیط آرام و دل‌انگیز کاخ در شب کریسمس، یک کمدی سیاه از جامعه‌ای طبقاتی است. که در آن طبقه حاکم دانسته دل به اعتماد و امنیت می‌بندد و آن‌قدر این افکار در ذهن او قابل باور می‌شوند که دروغ بزرگ همیشه در بالا زیستن را تماما می‌پذیرد و شکی به دل و جانش راه نمی‌دهد. در صورتی که بیرون از کاخ، مردم از عادت گذر کرده‌اند و خواستار تغییر، نه تنها در روند سطحی بلکه در هر آن‌چه که تا به الان بوده و نباید باشد، هستند. بنابراین ما به عنوان مخاطب تنها با صدای شورشیان و اخباری که از بیرون صحنه می‌رسد و یک جمله که به عنوان پانویس در زیر صحنه ذکر می‌شود که کیلومتر‌های نزدیک‌شدن مردم را به کاخ اعلام می‌کند، شرایط را پردازش و آن را درک می‌کنیم.

سازندگان در قسمت پنجم موفق‌تر عمل می‌کنند. چرا که توانستند با کم‌ترین خلاقیت، بهترین درک را از شرایط دوگانه جنگی کشور به تصویر بکشند. از رها سازی یک ماهی در انتظار سفره شب عید گرفته تا کادری بسته از صورت سرد و یخ‌زده اگنس (خدمت‌گذار وفادار صدراعظم) که بر زمین سرد کاخ، در آغوش مرگ خوابیده است. در این قسمت دیالوگ‌ها ارزش و بار محتوایی خود را از دست می‌دهند؛ چرا که تصویر آن‌قدر مشوش و شلوغ و پر تکاپو هست که تمرکز بر کلام و دیالوگ از دست می‌رود. این مسئله در شرایط این‌چنینی اشتباه نیست. چرا که سنگینی سکانس‌های شلوغ به قدری زیاد و پرقدرت حس می‌شود که اضافه شدن سخن‌ها می‌تواند از هیجان آن بکاهد.

همه چیز درباره الینا است!



ایده داستانی The Regime را بارها در ژانر‌های مختلف به ویژه در فیلم‌های تاریخی به تماشا نشستیم، با این وجود آن‌چه که The Regime را متفاوت می‌کند، پردازش و شاخ و برگ دادن به داستانی از دو طبقه مختلف اجتماع است، با تمرکز بر از هم گسیختگی روان صدراعظم و جنون او در پیش‌برد حکومت! الینا نمونه بارز یک حاکم مستبد و تشنه قدرت است که با وجود همه مضیقه‌های سیاسی و اجتماعی در وهله اول به زندگی فردی و شخصی خود می‌پردازد. بدون این که موضوعیت مشترکی با کشور داشته باشد! در واقع او دارای نوع افراطی از خود‌خواهی آمیخته با دیوانگی می‌باشد و داستان با پافشاری بر ایدئولوژی بی‌خرد و متوهمانه او است، که مسیر دراماتیک خود را آغاز می‌کند و به پایان می‌رساند.

بنابراین The Regime داستانی برای بازگو کردن دارد اما انگار میانه راه، خط روایی از دست می‌رود و دوباره در انتها به فراز قصه بازمی‌گردد. دیالوگ‌های طراحی شده برای شخصیت‌ها، نوع متفاوتی از کمدی می‌باشد که حقیقت را رک اما با تصاویری احمقانه برای به سخره گرفتن شرایط حاکم محور یک جامعه بر دایره می‌ریزد. داستان و شخصیت اصلی آن همه تلاش خود را به کار می‌گیرند تا مخاطب تصویری منزجرانه از درون کاخ به دست آورد. تصویری از حماقت تمام افراد کابینه الینا. قصه‌گوی The Regime هر کاراکتری که باشد، انتهای خط روایی خود را به الینا وصل می‌کند. انگار که جدای از توصیف یک کشور در حال فروپاشی، The Regime راجع به خلقیات و چگونه حضور داشتن الینا به عنوان یک فرد قدرتمند سیاسی است.


حکومت مستبدی که الینا راه‌اندازی می‌کند یک چاله برای ملت و یک چاه برای خودش به شمار می‌رود. حکومت در The Regime مثال کوچکی است از سلطه‌طلبی‌های بزرگ جهان سرمایه‌داری امروز! آن‌چه که این دولت با آن روبه‌رو است نه مردم و نه افراد خارج مرزی که دندان تیز کرده‌اند نیست، بلکه زیاده‌خواهی و بدطینتی حکام همان مرز می‌باشد. تزویرِ تمام شخصیت‌های بالای حکومتی است که یک کشور پردرآمد و جدید را در The Regime به سقوط محکوم می‌کند. ظاهرنمایی وزرا، در بسیاری از شرایط به ویژه اوضاع بحرانی، بیشتر منجربه فرود می‌شود تا الینا و هربرت! چرا که به نظر می‌رسد این دو نفر از قید خرد رها شدند و با نوعی از بیماری روانی روبه‌رو هستند؛ که قدرت تفکر و استدلال را از آن‌ها ربوده است.

با این وجود چیزی که این حکومت مستبد به خوبی یاد گرفته، بازیگری در مقابل دوربین و چشمان مردم است. هر کدام این افراد به مثابه یک قصه گو خوب عمل می‌کنند و به راحتی در لباس‌های گران‌قیمت خود قایم می‌شوند اما آن‌چه که بدیعی است روی دیگر سکه تاریک و تلخ این سیاست‌مداران است. در واقع خط داستانی سعی دارد با گفتن واقعیت‌های تلخ با ماسکی طنز و افراطی، چشمان مخاطبین را در رابطه با آن‌چه که در جامعه فاشیستی و کاپیتالیسم در جریان است، باز کند. The Regime تنها اشل کوچکی از ننگ بزرگ چنین دولت‌هایی می‌باشد. در راهرو‌های کاخی که الینا بر آن حکم می‌راند می‌شود بوی فساد را همراه با توهم کپک‌ها بر دیوار حس کرد، بنابراین چنین حکومتی قطعا محکوم به فنا است.

کاراکتر‌های آگاهِ نادان!


به واشکافی چندی از شخصیت‌ها بپردازیم. ابتدا با الینا که صدر شخصیت‌های The Regime قرار دارد شروع می‌کنیم! الینا به عنوان صدراعظم کشوری از اروپای میانه که قادر بود صدراعظم قبلی را در مدت کوتاهی بیرون بیاندازد و جانشینی خود را سفت پایه‌گذاری کند، توانست جنبه‌های مختلفی از حالات و رفتار خود را به تماشا بگذارد. از قسمت اول متوجه وسواس شدید و متوهمانه او می‌شویم. برای شخصیت الینا فرقی نمی‌کند که چه چیزی یا چه کسی وسواسش را برانگیخته کند؛ چرا که او نسبت به تمام سودا و مالیخولیایی که برایش پیش می‌آید با بیشترین حد افراط به مقابله می‌پردازد. لحظه‌ای به رطوبت و لحظه دیگری به گرما و بو حساسیت پیدا می‌کند.

علاوه بر این The Regime الینا را به عنوان یک فرد دو قطبی معرفی می‌کند. او می‌تواند آن‌چنان عصبانی باشد که جنگی چند سویه با کشور‌های مختلف راه بیاندازد و به هجوم آنی به مرز‌های یک منطقه بپردازد و لحظه‌ای دیگر یک عاشق مهربان و دوست داشتنی به نظر برسد که حاضر است همه چیزش را فدای معشوق کند. چیزی که در دو حالت مورد نظر او قطعی است، مصمم بودن می‌باشد. تصمیمات آنی صدراعظم قابل بازگشت نیستند چرا که او عادت دارد بعد از گفتن یک ایده احمقانه، بلافاصله آن را تصویب و به مرحله عمل برساند. چه اخراج مهم‌ترین وزرای کشورش باشد و چه تن دادن به خوردن خاک و کرم برای بهبود بیماری! الینا آن‌چنان تحت تاثیر تصمیمات لحظه‌ای می‌باشد که کاراکترش تبدیل به یک دیوانه بدون فکر می‌شود!


هربرت به عنوان نقش مکمل او در The Regime حضور دارد. به نظر می‌رسد کاراکتر هربرت بر جنون الینا دامن می‌زند. در اولین ملاقات این دو، الینا باور دارد که انگار برای هم ساخته شدند. دو قطب هم‌سو که تشنگی‌های یکدیگر را سیراب می‌کنند و آن‌قدر در مسیر یکدیگر پیش‌روی می‌کنند که هر آنچه که در مسیر باشد را به باد فنا می دهند. چه اطرافیانشان و چه کل کشور را. دیوانگی هربرت از خشم بی‌انتهایی نشات می‌گیرد که از گذشته او آغاز شده. اطلاعاتی که از گذشته او به دست می‌رسد اخباری از ضرب و شتم مادرش می‌باشد. همچنین او به نام قصاب مورد خطاب قرار می‌گیرد و خودش را بابت افکارش با ضربه‌های سنگین و متمادی مورد حمله قرار می‌دهد.

همه این موارد کد‌هایی هستند برای این که هربرت را به عنوان یک آدم با مشکل کنترل رفتار بشناسیم. شخصیت پردازی او بر پایه خشم و نفرت شکل گرفته و درست نقطه مقابل آن را نیز با الینا برای نخستین بار حس می‌کند. با این وجود تا وقتی یک شخصیت دل‌داده باقی می‌ماند که چیزی از خط‌ قرمزش رد نشود. هربرت با تمام این تفاسیر انگار از آسیب دیدن و تحت سلطه بودن نیز خوشش می‌آید. به نظر می‌رسد کاراکتر او به نوعی حس تعهد فروتنانه و تحت فرمان نیازمند است تا بتواند از این مسئله لذت ببرد. به نظر می‌رسد او دچار نوعی از تناقض رفتاری عجین با اجبار و غم می‌باشد.


اگنس یکی از کاراکتر‌های کمک‌ کننده و ثانویه The Regime می‌باشد. زنی قدرت‌مند که سرمای چهره‌اش به آن‌چه که می‌خواهد پنهان کند یاری می‌رساند. ممکن است به نظر برسد که پردازش شخصیت او کار ساده‌ای است. چرا که در تمامی چنین فیلم‌هایی که سرنوشت یک حکومت را تصویر می‌کنند، شخصی هست که به عنوان دست راست وفادار در جریان تمامی کار‌ها هست. با این وجود شخصیت او پیچیده و صبور و خردمند است. اگنس فرزند صدراعظم را در رحم خود حمل کرده و بیش از الینا برایش مادری می‌کند با این حال در قبال کار‌های کاخ آن‌قدر سفت و سخت عمل می‌کند که بعید نمی‌دانید او یک قتل را با خونسردی به انجام برساند.

چندی از افراد نیز به عنوان سیاست‌مداران بالارتبه در The Regime حضور دارند. افرادی کلیشه‌ای در دستگاه دولت که هر آن‌چه که حاکم درخواست کند را بدون چرا و اما می‌پذیرند و به مرحله اجرا می‌رسانند. البته گاهی به توضیح شرایط می‌پردازند. خب طبیعی هم هست انگار منفعت طلبی آنان طبقاتی می‌باشد. برخی از این جممعیت کمتر به فکر آسیب به جامعه (مانند لاسکین، یکی از وزرا) و برخی تماما در پی آسیب به اجتماع (درست شکل ویکتور، یکی از دو روترین وزرای کاخ) و افرادی نیز وجود دارند که تقریبا خنثی هستند (مثل نیک همسر الینا) و صرفا زیست فاخر برایشان حائز اهمیت است. به هر جهت آن‌چه که اهمیت دارد، فساد تمام این انسان‌ها و طمع آنان برای رسیدن به مسند قدرت است.

کلام آخر


باید گفت که طراحی لباس در تکامل الینا نقش بزرگی را ایفا می‌کرد. انگار اقتدار صدراعظم، میزان قابل توجهی به گریم و لباس او وابسته است. البته الینا شیوه خود را در استایل مورد نظر چند باری تغییر می‌دهد. اولین بار وقتی است که او به هربرت، یک ناسیونالیسم راست‌گرای افراطی باور پیدا می‌کند و در نتیجه همین باور و زیست مد نظر سرجوخه است که از لباس‌های فاخر و تک رنگ به پوششی گلدوزی شده و مردمی روی می‌آورد، درست به شیوه ناشیانه پوپولیست‌ها! او بارها رویه خود را تغییر می‌دهد و اکثرا تمام این تغییرات بر حسب احساسات الینا اتفاق می‌افتند. الینا جهتش را به دفعات تغییر می‌دهد اما قدمی در راستای اصلاح سیستم قضایی بیمار گونه کشور برنمی‌دارد.


تیک‌های عصبی کاراکتر الینا به ویژه افتادگی لب پایین که در مواقع ترس و غم و استرس بروز پیدا می‌کند نیز از ریزه بینی‌های کارگردان به شمار می‌رود. در مجموع بازیگران به ویژه کیت وینسلت به خوبی هنرنمایی کردند اما کارگردانی با وجود پتانسیلی که در داستان وجود دارد، نتواست به درستی ظهور پیدا کند. بهتر می‌شد اگر طبقه کارگر می‌توانست با سلاح ناامیدی خود که آنان را به تشویش وا می‌دارد، بیشتر در سکانس‌ها حضور می‌داشت. در نهایت این فیلم در قسمت انتهایی توانست تا حدودی موفق شود که مخاطب با شخصیت‌های نفرت‌انگیز فیلم، همدلی کند.
The Regime طنز سیاسی است از شرایط بحرانی یک کشور بدون این که خود حاکم آن را بپذیرد یا باور کند. این مینی سریال ارزش دیدن را دارد اما خام بودن آن منجربه از دست رفتن تمرکز می‌شود. باید دانست که ابزار کافی در صحنه وجود دارد که سازندگان نتوانستند به درستی آن‌ها را به بازی بگیرند و تصویر کم‌تر دیده شده‌ای را خلق کنند. با این وجود داستان The Regime اتفاقی باورپذیر را در قالب خنده‌آور و حماقت‌گونه‌ای رقم می‌زند.



منبع: ویجیاتو