فریدون جیرانی با بیتا فرهی گفت‌وگویی داشته که از زویای مختلف اهمیت دارد، اول اینکه بخش مهمی از صحبت های جیرانی و فرهی درباره داریوش مهرجویی و ویژگی های کاری این کارگردان متشخص سینماست که از قضا او را هم امسال از دست دادیم، دوم طی این گفت وگو بخش مهمی از تاریخ سینمای ایران راویت می‌شود.
چارسو پرس: زنده یاد بیتا فرهی یکی از بازیگران دوست داشتنی  و در عین حال خوش چهره و شناخته شده  سینمای ایران بود ، فیلم هایی که بیتا فرهی در آنها نقش آفرینی کرده  نه تنها از فیلم های مهم سینمای ایران است  که بخشی از تاریخ سینمای ایران را به خود اختصاص می دهد ،از فیلم «هامون»  به کارگردانی زنده یاد خسرو شکیبایی گرفته که  این فیلم نسلی را علاقمند به سینما کرد تا بانو،کیمیا ، خون بازی  و اعتراض  ،‌خانه ای روی آب  و برادرم خسرو و…که هر کدام ضمن برخورداری از  ویژگی هایی سینمایی منحصربه فرد ، محبوب  مخاطبان عام هم هستند. فرهی هنرمندی اصیل  و خاص  بود که با فیلم «هامون »فصل جدیدی از حضور زن در سینمای ایران بعد از انقلاب را رقم زد. 

گفت وگوی منتشر نشده ای فریدون جیرانی با این هنرمند دارد  که از زویای مختلف اهمیت دارد ، اول اینکه بخش مهمی از صحبت های جیرانی و فرهی ،‌درباره داریوش مهرجویی و ویژگی های کاری این کارگردان متشخص سینماست که از قضا او را  هم امسال از دست دادیم  ، دوم  طی این گفت وگو بخش مهمی  از تاریخ سینمای ایران راویت می شود.
این گفت وگو پیش روی شماست..
 
فریدون جیرانی : این مصاحبه سال ۹۵ انجام شد برای برنامه اینترنتی ۳۵ ، درآن سال  وقتی من به بیتا فرهی زنگ زدم برای انجام مصاحبه  به گرمی پذیرفت و با هم نشستیم و مصاحبه کردیم ، مصاحبه ای که بیش از دو ساعت طول کشید ، بعد از انجام مصاحبه بیتا فرهی تقاضا کرد مصاحبه را بییند  ،مصاحبه را دید و متاسفانه از تصاویر گرفته شده از خودش ، از نورپردازی  خوشش نیامد و آزارش داد و تقاضا کرد مصاحبه پخش نشود  ،ما احترام گذاشتیم و مصاحبه را در  برنامه سی و پنج پخش نکردیم  ، الان هم با احترام  به تقاضای او که از تصاویر خودش از مصاحبه خوشش نیامده بود از نورپردازی دلخور بود تصاویر را پخش نمی کنیم و فقط  بسنده می کنیم به آنچه  بیتا فرهی در آخرین مصاحبه اش درباره خودش ،بازی هایش و زندگی اش گفته است
 
*خانم فرهی قبل از اینکه وارد بحث شویم  و گذشته را مرور کنیم بفرمایید مشغول چه کاری هستید؟
الان که خدمت شما نشستم بیکارم ،  پیشنهاد کار داشتم ولی کارها  و  فیلم نامه ها چنگی به دل نمی زند
 
*آخرین کاری که از شما دیدم «برادرم خسرو» بود. بعد از آن فیلمی بازی کردید؟
بله امسال دو فیلم آماده اکران دارم ،قشنگ و فرنگ و برادرم خسرو .

*قشنگ و فرنگ  و برادرم خسرو را دیدم ، در فیلم برادرم خسرو خیلی خوب بودین ، قشنگ و فرنگ هم فیلم خوب بود. هر دو فیلم قرار است اکران شوند؟
بله

*بعد از آن در فیلمی بازی نکردید؟ این دو فیلم آخرین بازی شماست؟
بله

*خانم فرهی  سخت است که به عنوان اولین سوال بپرسیم چه سالی متولد شدید؟ می خندد
این نکته منعکس شده ، ولی اگر خدمتتان باید بگویم ،  من متولد   ۱۳۳۷ هستم.

*چه ماهی؟
دی ماه در تهران  به دنیا آمدم.

*کدام محله؟
تهران خیابان کنار مجلس.

*سپهسالار ، سرچشمه؟ 
بله، مادرم  و پدرم از تهرانی های اصیل بودند.

*پدر چه کاره بود
در بنیاد پهلوی کا رمی کردند و بعد هم که شغلشان در بنیاد مستضعفان ادامه پیدا کرد.

*مادر بازیگر تئاتربود؟
بله مادر بازیگر تئاتر بود و رُلی در زمان جوانی وقتی 19 سالشان بود پی اس ، مادام گرانده را بازی کردند. سه ماه روی صحنه بود و در زمان خودش بسیار موفق بود  و  پدرم به ایشان علاقمند شدند و در آن زمان با هم ازدواج کردند.
*اوژنی گرانده به سال 32 بر می گردد و از تئاتر سعدی می آید و بازیگرانی که تحت تعلیم نوشین بودند ، البته آن زمان نوشین نبود و خانم لورتا بازیگران را هدایت می کرد.
 
*هیچ کدام در قید حیات نیستند، مادرتان اولین نمایشش اوژنی گرانده بوده یا نمایش های دیگر بازی کرده است؟
خیر آنطور که در خاطرم هست  مادام گرانده را بازی کرده و بعد باد بزن خانم ویندر میر و بعد ازدواج کردند.

*بادبزن قبل از اوژنی گرانده در تئاتر سعدی اجرا شده  ولی قبل از آن کلاس نوشین یا کلاس تئاتر می رفتند؟ جزو بازیگران تئاتر بودند؟
خیر

*مادر خاطرات را برای شما تعریف کرده ؟
خاطراتی می گفتند اما اینکه تجربه کاری یا کلاسی رفته باشند خیر.

*بعد از کودتا و تئاتر سعدی تعطیل شد، مادر کار تئاتر را کنار گذاشتند؟
بله.

*یعنی وقتی شما متولد شدین  مادر تئاتر بازی نمی کردن؟
خیر

*حرفه خاصی  داشتند؟
خیر .خانه دار بودند ، اهل زندگی و خانه داری بودند.

 *اولین باربا مادر رفتید سینما یا پدر؟
خاطرم هست با مادر

*چه فیلمی؟
یادم نیست  دوران کودکی عجیب خیلی خاطرم نیست ، از دوران بچگی چیزی در ذهن ندارم .عجیب است .

*شما متولد  1337  هستید ، لاله زار دهه 40 یادتان است؟
من سینما رادیو سیتی یادم است  و سینما امپایر یادم است.

*محله شما فرق کرده باشد
بله.  دوران نوجوانی خیابان ولیعصر بودیم روبروی فاطمی فعلی ،  و بعد دورانی در یوسف آباد بودیم ، یادم است نوجوانی را در این محله ها بودم.

*دبستان کجا می رفتید؟
یادم نیست

*دبیرستان؟
مرجان روبروی سینما رادیو سیتی می رفتم.

*پس اساسا از سینما رادیو سیتی خاطرات زیادی دارید؟
بله

*سینما رادیو سیتی در دوره ای پاتوق دختر و پسرهای نسل جوان بود ،نسل جوان اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل و تا اوخردهه چهل تا قبل از اینکه سینما شهر فرنگ افتتاح شود. چه فیلم هایی در سینما رادیو سیتی می دیدید؟
متاسفانه یادم نیست
 
*فیلم دوستان یادتان است؟
بله الان که یادآوری کردید یادم آمد.

*فیلمی که خیلی فروخت،
بله. خیلی فروخت .

 *داستان دختر و پسری که عاشق هم بودند پلاکارد بزرگی هم داشت با نام دوستان.
یا فیلم قصه عشق.
 
*قصه عشق سینمای دیگر و در جای دیگری دیدیم ، یادی کردید از قصه عشق ، زمانی که قصه عشق را دیدید خیلی دوست داشتید؟
 
برای چه سالی بود؟
*فکر می کنم سال 50 خیلی دوست داشتم و نوجوان بودم

*یادی کنیم از کارگردان قصه عشق ، آقای  آرتور هیلر که  در چند روز گذشته فوت کردند. از فیلم هایی که آن زمان دوران نوجوانی رفتید و دیدید و روی شما تاثیر گذاشته چه فیلمی بود؟ که دوست داشتید  شما را علاقمند به سینما کرد؟
هنرپیشه های آن زمان یادم است که سوفیا لورن  دوست داشتم بچه بودم یادم است، البته آقای جیرانی دوره نوجوانی زود ازدواج کردم بنابر این خیلی به این مسائل نمی توانستم بپردازم.

*ازدواج خانوادگی بود؟
خیر.

*عاشق شدین؟ می خندد
خیر من در سن 16 سالگی که  وارد 17 سالگی شدم ازدواج کردم نوجوانی را از دست دادم

*قبل از اینکه ازدواج کنید تئاتری با مادر رفتید؟نمایشی دیدید؟
نه آقای جیرانی

*اصلا آن زمان سینما برایتان جذاب بود؟
بسیار زیاد خیلی زیاد

*درآن زمان فیلم ایرانی می دیدید؟ منظورم زمان شاه است؟
چون مسیر زندگی ام مسیری شد که دیگر نتوانستم

*از زمانی که ازدواج کردید؟
بله

*شوهرتان حرفه اش چه بود؟
شوهرم چاپخانه بسیار عظیمی داشت کار فرهنگی می کرد، کتاب هفته کار شوهر من است که خاطره هست  از کتاب های متشخص آن زمان  بود و همین الان هم جزو کتاب های نایاب است.

*کتاب هفته در انتشارات کیهان چاپ می شد
بله در انتشارات کیهان چاپ می شدبا دکتر مصباح زاده کار می‌کردند.

*در انتشارات کیهان ؟
بله. چاپخانه مجزا از کیهان داشتند

*چه سالی ازدواج کردین؟
1350

*فکر کنم آن زمان کتاب هفته بیرون نمی آمد ؟
نخیرآن زمان بیرون نمی آمد.

*چون کتاب هفته متعلق به زمان 1340  است.
ولی منظور اینکه هنوز کار انتشارات داشتند  و چاپ  کتاب درسی دست همسرم آقای قریشی بود.

*آقای قریشی، یادشان بخیر. ازدواجتان چند سال طول کشید؟
چهار سال ، و بعد  به دلایلی دوستانه و با رفاقت جدا شدیم ، تا زمانی که زنده بودند رفاقتمان همچنان بین ما بود اما از هم جدا شدیم تا اینکه دو سال پیش فوت کردند. اما زندگی دو نفره دوام پیدا نکرد.

*حاصل زندگی چیست؟
یک دختر به اسم مهسا

*تحصیلاتش ؟
دیپلم را در ایران گرفت و بعد او را به فرانسه فرستادیم، آنجا تحصیلاتش را کامل کرد، ازدواج کرد بچه دارد من نوه ام را عاشقانه می پرستم

*نوه تان چند سالش است؟
دختر سه سال و نیم  به اسم تسا.

*دوره ای آمریکا زندگی کردید؟
بله

*برای تحصیل رفتید؟
خیر سال 57 رفتم،  قصد نداشتم که طولانی مدت بمانم .

*انقلاب نشده بود که رفتید؟
انقلاب نشده بود ولی قصد نداشتم بمانم. دو ماهه رفتم ولی مدتی طول کشید. بعد از دوسال و نیم برگشتم.
*در دوران دبیرستان عشق تئاتر داشتید؟ علاقمند به تئاتر بودین که بازی کنید ؟ آن زمان که دبیرستان مرجان می رفتید.

وقتی دبیرستان مرجان می رفتم علاقه ای به تئاتر  نداشتم ، خیر همین الان که بازیگر هستم و 27  سال است که در حیطه هنر و بازیگری  هستم  همیشه از تئاتر فرار کردم چون تئاتر بسیار مشکل است، در آن زمان می شد کودکانه باشد  ولی تجربه اش را ندارم

*آن زمان که دبیرستان مرجان می رفتید عشق بازیگری سینما در شما بود؟
نه

*سینمای فارسی آن زمان جذبتان نمی کرد؟
خیر

*بازیگرآن سینما را دوست داشتید؟ یا هیچ وقت تماشاچی فیلم ایرانی نبودید؟
خیر نبودم

*یادتان هست آن سال ها چه فیلمی ایرانی دیدید که خوشتان آمده ؟ قبل از ازدواج
یادم است دایره مینا رادیدم و چقدر دوست داشتم .زمان ازدواج در مسیر دیگری بودم.

*اصلا یادتان نمی آید دوران نوجوان چه فیلمی دیدید؟
نه

*بعد  از ازدواج شوهرتان علاقمند به سینما بود؟ با هم سینما می رفتید؟
ایشان سرگرمی های دیگری داشت مرد اسپرتی بود و اهل ورزش بودتنیس و اسکی بازی می کرد،  ورزشکار بود و روزگار را جور دیگری می دید. خیر اهل سینما  نبود و گذری به سینما نداشتیم.

*در آن دوران خیلی علاقه ای به بازیگری و سینما نداشتید؟
یک مدت دور بودم

*در امریکا  هم علاقه ای نداشتید؟
چرا آمریکا می رفتم چون در آمریکا منزل دایی ام زندگی می کردم ، پسر دایی ام اهل قلم و شعر و فیلم بود، گاه با او همراه می شدم و فیلم های خوبی را می دیدیم و دنیال می کردیم.

*درآن مدت که در آمریکا بودید تحصیل هم کردید؟ درس خواندید؟
بله  یک مدرسه هنری یکسال و نیم  رفتم   و دوره را گذراندم که  مجموعه ای از کارهای هنری  بود ، عکاسی ، گریم بود حدود یک سال و نیم  این دوره بود. بعد خیلی  آمریکا نماندم و برگشتم ایران  چون دخترم ایران بود.

*دخترتان پیش پدرش بود؟
خیر پیش مادر من بود. دلتنگش بودم و برگشتم ایران

*سال های اول دهه شصت برگشتین ایران چه کردید؟
زندگی می کردم

*حرفه خاصی نداشتید؟
خیر

*با مادر زندگی می کردید؟
بله با مادر و دخترم  زندگی می کردم

*البته این نکته را جاهایی گفتید اما مجددا جذاب است که بگویید چطور برای نقش هامون انتخاب شدید؟
یک روزی منزل دایی کوچکم که الان فوت کرده بودم آقای ناصر چشم آذر از رفقایش بود و در منزلش بود ، من هم به صورت تصادفی آنجا بودم، آقای ناصرچشم آذر مرا دید و به دایی ام گفتن خواهرزاده شما برای نقشی که آقای  مهرجویی  فیلم می سازند مناسب است و به درد این فیلم می خورد

عکس هایش را بدهید تا ما نشان آقای مهرجویی بدهیم ، واقعا به آقای چشم آذر گفتم من هیچ تجربه بازیگری  ندارم و اصلا  فکر نمی کنم بتوانم از پس بازیگری بر بیایم و کار کنم و بازیگر شوم ، ایشان اصرار کرد  که شما عکس هایتان را بدهید  و شما کاری به این چیزها نداشته باشید، عکس های ما را گرفتن و نشان آقای مهرجویی دادند و قسمت برای من این بود.

*عکس ها را به آقای مهرجویی دادن و مهرجویی شما را صدا زد؟
بله
 
*اولین باری که با آقای مهرجویی ملاقات کردید کجا بود؟
منزل خودشان، با حضور آقای انتظامی  و آقای آزما و ژیلا مهرجویی نازنین.
 
*منزل مهرجویی کجاب ود؟
دروس بود

*آنجا ملاقات کردید ایشان راجع به نقش با شما صحبت کرد یا به صورت کلی با شما صحبت کرد؟
خیر راجع به نقش صحبت نکردند آن  روز یادم است ژیلا از من یکسری عکس گرفت.

*زنده یاد ژیلا مهرجویی خواهرشان..
بله و بعد آقای انتظامی مرا دیدند ، مجلس دیدار دوستانه  و معارفه ای بود که مرا ببینید و آقای مهرجویی مرا از نزدیک ببینید.

*قبل از شما چه کسی قرار بود نقش را بازی کند؟
نمی دانم.

*به شما نگفتند که قبلش چه کسی بازی می کند؟ شما نمی دانستید؟
خیر

*آن جلسه به دیدار و معارفه تمام شد، جلسه بعد؟
جلسه بعد آگاه شدم به اینکه  من مورد پسند واقع شدم  و ایشان مرا برای این نقش می خواهند، بنابراین تست صدا و دوربین گذاشتند.

*کجا ؟ استودیو یادفتر؟ یا باز هم در خانه؟
نه خاطرم است دفترشان که در  ولیعصر بود و تست صداو دوربین گرفتند، شعری را به من دادند و من خواندم.

*شعر یادتان می آید چه بود؟
نه شعر یادم نیست

*پشت دوربین چه کسی بود؟ یادتان می‌آید؟ تورج منصوری بود؟
بله تورج بود

*تست گرفتن؟
بله

*آن زمان آقای شریفی نیا هم بود؟
خیر

*تست گرفتن و بعد؟
آقای جیرانی یادم می آید اصلا دورخوانی نداشتیم، صحبت و گفت وگویی نشد. سناریو را داشتم، اولین روزی هم که فیلمبرداری شروع شد آقای مهرجویی و گروهشان محبت و بزرگواری کردن که من آماده شدم و و دنبال من آمدند و رفتیم به کتابسرا تا روز اول فیلمبرداری که ترس نداشته باشم.
 
*اولین پلانی که از شما گرفتن در کتابسرا بود؟
صحن کتابسرا بود

*همان که باخسرو ملاقات می‌کنی؟
بله

*سناریو را راجع به خودت خوانده بودی؟
بله

*اولین باری که جلوی دوربین قرار گرفتی راهنمایی مهرجویی چه بود؟
واقعا نمی دانم دارم درست ادا می کنم  آن هم جلوی شما آقای جیرانی که استاد هستید. یک عده معتقدند من خودم را بازی کردم یعنی چیزی صورت نگرفته و خودم بودم، به هر حال نمی‌دانم .

آقای مهرجویی استاد بزرگ و کارگردان بزرگی است، نمی دانم چگونه می‌شود مرا در فیلم هامون محک زد، اتفاقی بود که افتاد.

*می خواهم بدانم رفتی جلوی دوربین در کتابسرا، سکانس مهمی هم هست..
همه چیز خیلی طبیعی بود

*مهرجویی بهت گفت کجا چه کار کن؟، چجوری راه برو؟ چجور حرکت کن؟
بله، بله چون هیچ چیزی نمی دانستم

*مهرجویی به جایت بازی نمی کرد؟
اصلا  و ابدا

*سعی می کرد از خودت استفاده کند؟
دقیقا، من شنیدم از بچه ها خیلی راحت می شود بازی گرفت. نمی دانم درست می گویم یا نه؟

*بله
من مثل اینکه خیلی کودکانه جلوی دوربین رفتم، یه همچین اتفاقی افتاد.

*(می خندد) می گویند اگر از بچه ها از خودشان استفاده کنید خیلی خوب می  شود،  یعنی خود بچه را کشف کنی  بچه خیلی خوب بازی می کند ، شما خیلی راحت  بودید و مشکلی نداشتی؟ اولین پلانی که از شما گرفتند چند برداشت بود؟
صحنه روانشناس  و روانکاو خیلی صحنه مشکلی بود اگر خاطرتان باشد؟

*بله با آقای جلال مقدم
با آقای مقدم بازی داشتیم بسیار صحنه سختی بود و دیالوگ ها سخت و بازی داشت  ولی اینها همه راحت گرفته می شد.

*خسرو موقع بازی چیزی به شما نمی گفت؟
خسرو خیلی پارتنر درجه یکی بود ، روحش شاد  ، دراین مورد بسیار درجه یک بود.

*از خسرو خاطره ای دارید؟
خاطره اینکه چقدر یار و یاور من بود خسرو شکیبایی

*لحظه خاصی از خسرو شکیبایی در هامون هست که آن لحظه را برای من بگویید؟
می توانم به مهربانی های او اشاره کنم

*وقتی به شما سیلی زد که نمی دانستید قرار است سیلی بخورید؟ ( می خندد)
اول گفتن سیلی می زنیم و بعد دوباره گفتن نمی زنیم و  من دیگه قبول کرده بودم که سیلی نمی خورم

*ولی یکدفعه سیلی زدند!
بله سیلی زدن

*واکنش شما چه بود وقتی سیلی خوردین؟
دیدید که

*کات خورد ولی کات نشد.
آنقدر جا خوردم و بعد کات دادند.

*ولی انتظار نداشتین، گفتن اول سیلی می زنیم و بعد گفتن نمی زنیم ولی بعد سیلی زدن، بعد که سیلی زده شد چه احساسی داشتین؟
جا خورده بودم و درد داشتم

*گریه کردین؟
نه ، شکیبایی ناراحت شده بود از اینکه گفته بود سیلی نمی زند ولی گفته بودند سیلی بزند.

*هامون برای شما به راحتی جلو رفت؟ هیچ مشکلی در هیچ صحنه ای از هامون نداشتید؟
نه مشکلی نداشتم.

*یعنی با داریوش و بازیگرها همه چیز خوب بود
بله

*موفقیت فیلم  و خودتان را اینقدر ارزیابی می کردید؟
نه نمی توانستم اینقدر عقلم نمی رسید

*در فستیوال اولین بار که فیلم را کامل دیدید کجا دیدید؟
سینما آزادی

*با تیم رفتین؟
بله با تیم رفتیم

*احساستان برای اولین بار که فیلم را دیدید چه بود؟
بسیار ذوق زده و هیجان زده بودم، وقتی  اولین بار خودم را روی پرده بزرگ می دیدم خیلی هیجان زده و ذوق زده بودم

*اولین بار بود که تصویر خودتان را می دیدید؟
بله

*مردمی که با شما برخورد کردند برخوردشان چگونه بود؟ بعد از اینکه فیلم تمام شد احساس کردید مردم شما را دوست دارند؟
مردم خیلی برخورد خوبی داشتند  و عده ای فکر می کردند من زن شکیبایی هستم.

*خیلی جالبه
بله فکر می کردن من همسر شیکبایی هستم، در حالیکه پروین جان آن موقع با ما همراه بود، با تیم ما بود، یادم است چندین بار با آقای مهرجویی و گروهمان رفتیم فیلم را دیدیم .

*قبل از اینکه با آقای مهرجویی کار کنید شما دایره مینا را از آقای مهرجویی دیده بودید؟
بله
 
*فیلم های دیگرشان مثل  اجاره نشین ها را دیده بودین؟
بله

*و اصلا آقای مهرجویی را به عنوان کارگردان خوب سینمای ایران می شناختین ؟
بله طبیعی است

*و همکاری بعدی شما بانو بود؟
بله همکاری بعدی بانو بود

*چه فیلم خوبی بود اما توقیف شد
بله متاسفانه

*یک مدتی توقیف شد اما بعد نمایش داده شد
بله

*آنجا دیگه راحت با هم همکاری می کردید؟ نقش سختی هم بود، سخت تر از نقش هامون هم بود.
نقش سختی بود و احتیاج به فصل داشتیم، فصل برف می خواستیم برف نمی آمد یکسری مشکلات اینجوری پیدا کردیم ولی بسیار دوره شیرینی بود بانو را من خیلی دوست دارم.

*خیلی فیلم خوبی است
بله

*خانم گوهر خیراندیش هم درآن فیلم خیلی خوب است. یکی دوهمبازی شما هستند که خیلی خوب هستند.
بله آقای انتظامی بینظیر هستند.

*اصلا آقای انتظامی سر هامون با شما رابطه اش چطور بود؟ به شما راهنمایی می کرد؟
فوق العاده، آقای انتظامی

*البته سر بانو بیشتر با هم بازی داشتین
بله

*سر هامون کمتر بود
بله
 
*دو تا فیلم مهم شما بانو و هامون است، البته بانو دیرتر نشان داده می شود ولی هامون به موقع نشان داده می شد و همه جوایز جشنواره را می گیرد. بعد از هامون بازیگری براتون حرفه شد؟

بعد از بانو من حدود یک سال و نیم تا دو سال کار نکردم ،برای اینکه خیلی رنجیده بودم از اینکه فیلمم اکران نشده ، ناراحت بودم و یک سال و نیم دوسال  کار نکردم ، تاریخش دقیقا یاد م نیست ، بعد خانم پروانه پرتو  به من پیشنهاد کار دادند دوستان  که سرکار بانو  و هامون با ما همکار بودند فیلم کیمیا  که با آقای درویش کار کردم

*آن فیلم هم فیلم بسیار خوبی است
بله

*آقای درویش چطور کارگردانی بود؟
بسیار کارگردان خوبی هستند و بسیار سخت پسند. خیلی سخت پسند و مشکل

*ایشان سر بازی با شما کل کل خاص می کردند؟
بله

*باز هم خسرو بود و سومین همکاری شما با خسرو، یعنی سه همکاری.
بله درسته روحش شاد

*یکسری صحنه ها در جنگ گرفته شد و صحنه هایی را  در جنوب گرفتین.
بله جنوب گرفتیم و در آبادان

*این سومین فیلم شما بود ، آن دختر کوچیکه به نام کیمیا که در فیلم بازی می کرد.
الان بزرگ شده و بازیگر شده مثل اینکه

*همین را می خواستم بپرسم بازیگر شده ؟
مادر آن دختر خانوم ،هم هنرپیشه است

*الان در حافظه ام نبود پرسیدم ،   در آن فیلم همکاری شما با آقای کیانیان و دیگر دوستان بود. شانس شما این بود که همه بازیگران خوب با شما همکار شدند.
واقعا شانس من بود

*آقای شکیبایی، آقای انتظامی آقای کیانیان و از همه اینها استفاده کردی و همه اینها ارتباط خوبی با شما داشتند؟
من سعی کردم استفاده خوب  داشته باشم و از حضور بزرگان استفاده ببرم . چون آدم قدرشناسی هستم.

*شما برای هامون کاندیدا شدید؟
بله

*جایزه نگرفتید ولی کاندیدا شدید
بله، تقدیر شد از من

*برای کیمیا هم کاندیدا شدید؟
بله

*جایزه گرفتید یا نگرفتید؟
نخیر نگرفتم

*سیمرغ نگرفتید؟
من اصلا سیمرغ نگرفتم

*ولی کاندیدا زیاد شدید، سر بانو که بعدها اکران شد، ولی سر کیمیا کاندیدا شدید
سر خون بازی هم کاندیدا بودم

*با کیمیا بازیگر حرفه ای سینما هستید و از آن به بعد دارید بازی می کنید
آقای جیرانی حمل بر چیزی نشود باور کنید هنوز هم آنجور حرفه ای نمی توانم خودم را ببینم و ساده هستم ،موشکافی های خاصی که باید داشته باشم واقعا ندارم، و مهربانانه به همه چیز نگاه می کنم.

*به نظرتان حرفه بازیگری الان در سینمای ایران در چه شرایطی و موقعیتی است؟ چون شما هنوز بازی می کنید و جزو بازیگران خوب سینما هستید.
کارشناسانه نمی توانم نظر دهم و لی الان بازیگران بسیار عالی و درجه یک داریم، بازیگران جوان ما که درخشیدند و سرمابه ما هستند.

*حرفه بازیگری چه مشکلاتی دارد اگر بخواهید به دختر جوانی که قرار است وارد حیطه بازیگری شود به او چه می گفتید؟ماشالله علاقمند بازیگری تعداد زیادی در کلاس ها زیاد هستند.
راستش را می گویم، اولین چیزی که  باید راهنمایی کنم ،  چون بسیار شده  از ما که بازیگران حرفه ای هستیم می خواهند که «ما را می توانید راهنمایی کنید و به سینما ببرید؟ »واقعا نمی شود چنین کاری کرد و این محال است، اینها باید به کلاس رجوع کنند و کانالی زده شود به سینما و یا تلویزیون و از این علاقمندان استفاده کنند. ضمن اینکه بیشتر ببینید و بیشتر بخوانند.

*یعنی معتقدید سواد بازیگری مهم است
سواد و استعداد بازیگری

*استعداد ذاتی است؟
بله ،من معتقدم ذاتی است ،
*
اکتسابی نیست؟
یک مقدار هم اکتسابی است

*ولی بیشترش ذاتی است ؟
بله

*خانم فرهی می گویند این بازیگر «آن» دارد، منظورشان چیست ؟ این اصطلاحی که  همه ما به کار می بریم که  بازیگر «آن» دارد، مثلا می گویند شما «آنِ» بازیگری دارید، از« آن» چه تعریفی دارید؟ تعریف آکادمیک نمی خواهم تعریف شخصی خودتان را بگویید.
واقعا فکر می کنم «آن» کاریزما، جذابیت خاصی است. نوع بازی، نشست و برخواستش، حرف زدنش اینها مجموعه ای می شود از اینکه بازیگر بتواند موفق شود.

*خانم فرهی الان برای بازیگر زن زیبایی و قد وقواره مهم است؟
نه لزوما

*یعنی دیگر اینگونه نیست که ما به زیبایی و قد و قواره زن نگاه کنیم ؟
نه لزوما

*یعنی از میان استعدادها می‌شود بازیگر شد؟
بله قطعا

*الان شما در میان بازیگران خارجی یا میان بازیگران ایرانی، ولی خارجی بیشتر، چه بازیگری فیلمی ازش سالها  دیدید و بازی اش در ذهن شما مانده و به من بگویید که بازی آن لحظه بازیگر را خیلی دوست داشتم، چیزی یادتان م آید؟
همین الان حضور ذهن ندارم

*مریل استریپ رادوست داشتید؟
بله همین الان می خواستم اشاره کنم که عاشق مریل استریپم

*«کریمر علیه کریمر» را دیدید؟
بله

*چه لحظه ای از  فیلم« کریمر علیه کریمر» را دوست داشتید؟ یادتان می آید؟
کریمر علیه کریمر ( فکر می کند)

*آن صحنه ای که در رستوارن که با داستین هافمن صحبت می کرد آمده بود بچه اش را بگیرد یادتان هست؟
بله

*بعد از مدتی برگشته بود. آن لحظه بازی یادتان هست؟
بازی مریل استریپ بی نظیر است، آقای جیرانی الان چیزی به ذهنم رسید، مریل استریپ سنی دارد ولی ببینید برایش فیلم نامه نوشته می شود، در سن بالا می تواند کار کند ولی ما در ایران  فقط رُل مادر و احیانا مادربزرگ به ما می دهند،‌ هیچ رلی برای ما نیست.

*یعنی کمی سن بالا می رود رل نیست.
در ایران سن بازیگر خیلی دخیل است وقتی سن بازیگر بالا می رود نقشی دیگر برایش نیست.

*بازیگرها در سنین پایین تر بیشتر می توانند موفق شوند
در سنین پایین شانس دارند.

*در سنین بالاتر فراتر از مادر شانسی ندارند و برایشان نقشی نوشته نمی شود
دقیقا

*به نظرتان این اشکال بزرگ بازیگری سینمای ماست
دقیقا  آقای جیرانی و نقش های متفاوت نیست
 
*در نقش هایی که بازی کردید نظیر هامون، بانو و کیمیا نقش دیگری هم هست که دوست دارید و من از قلم انداختم؟
آقای جیرانی من فیلم «اعتراض» را خیلی دوست دارم به دلیل اینکه نقش متفاوتی را بازی کردم.

*بله نقش زن پایین شهری
زن متفاوتی بود، ریخت و شمایل و فرمی دیگری داشت، گویش وفرم حرف زدنش، آن نقش را خیلی دوست دارم.

*با داریوش ارجمند بودید
بله

به نظرتان کیمیایی چطور بود موقع راهنمایی بازیگری؟ حس و حال این کارگردان بزرگ برایتان چطور بود؟
یادم است روزی به ایشان اشاره کردم که آقای کیمیایی من تکنیک نمی دانم، نه لنز می شناسم و نه چیزی می دانم ، شما یک مقدار به من بگویید که چه اتفاقی می افتد که من بدانم.

ایشان خندیدند و به من گفتند: شما نمی خواهد به تکنیک کاری داشته باشید،  همانی که هستی باش و کاری به این چیزها نداشته باش.

خاطره دیگر از فیلم «اعتراض» دارم که روی تخت در حیاط  نشسته بودیم  و قرار بود از من یک خنده ای طبیعی بگیرند.آقای کیمیایی آمدند چیزی در گوش من گفتند و یادم است چیزی که در گوشم گفتند خیلی هم ساده بود ، خاطرم نیست.

جوک بود؟
چیزی در گوشم گفتن و من قهقه ای زدم و همان زمان آقای رفیعی جم داشتند خنده من را می گرفت یعنی، خنده را جوری گرفتن که طبیعی شد.

*یعنی شوخی و یا حرف آقای کیمیایی شما را خنداند.
خنداند و خیلی طبیعی شد

با داریوش ارجمند ارتباطتان چطور بود؟
بسیار بازیگر با قدرت

«اعتراض »یکی از بهترین بازی های داریوش ارجمند است
بله

*فیلم «اعتراض» را دوست دارید؟
بسیار فیلم قشنگی است و من آن کار را دوست دارم

*اگر بخواهید مقایسه‌ای کنید بین آقای کیمیایی و مهرجویی به عنوان بازیگر نه به عنوان کارشناس، مقایسه تان چیست؟ چه تفاوتی بین این دو نفر می‌بینید.
تجربه کار با آقای مهرجویی به 26 سال پیش و نوع کار کردن آقای مهرجویی دقیقا با آقای کیمیایی متفاوت است.

*تفاوتش در چیست؟
تفاوتش این است که هر دو مرا آزاد گذاشتند. من با خود شما یادم است که در «پارک وی» کار کردم.
بله
صحنه ای  در‌آن فیلم می گرفتیم که خنده و گریه زن در بحران روحی که داشت در آشپزخانه، اگر خاطرتان باشد شما به فرج حیدری گفتید دوربین را جایی بذار که بیتا هر کاری خواست بکند راحت باشد تا ما بتوانیم بازی‌اش را بگیریم. بنابراین با هر دوی این کارگردان ها راحت بودم و با خود شما.
 
*متشکرم خانم فرهی، با آقای کیمیایی و مهرجویی راحت بودید  ولی دوجور کار می کردند و دو نوع کار بود. تفاوت نوع کاری به عنوان بازیگری که با هر دو کار کردید  چه شکلی بود؟ تحلیل کوچک به عنوان بازیگر بگویید.

عرض کردم خدمتتون،  چون من زندگی می نم آن نقشی که به من محول شده  و آنچه که باید اتفاق بیفتد، مقابل  این دو کارگردان آزادم، راحتم، مرا راحت می گذارند، برای آقای درویش این اتفاق نیفتاد.

*آقای درویش شما را در یک کادر محدودی قرار می‌داد؟
بله اما کیمیایی اصلا اینگونه نبود. یعنی دیالوگ های کیمیایی مرا ساخت و درست کرد، وقتی دیالوگ ها را صبح می دادند دست من، من فرمی که باید، می‌گرفتم.

*صبح به صبح دیالوگ های آقای کیمیایی به شما می رسید؟
بله صبح به صبح

*دیالوگ های آقای مهرجویی قبلا در سناریو بود؟
بله

صبح به صبح به شما نمی دادند؟
نخیر

یعنی هامون دیالوگ هایش قبلا نوشته شده بود؟
بله

دیالوگ ها سر صحنه هامون تغییر نمی کرد؟
کم و بیش

ولی دیالوگ های آقای کیمیایی صبح به صبح به شما داده می شد؟
بله دستیارشان به من می دادند

دیالوگ ها را تمرین می‌کردید؟
بله

کیمیایی دیالوگ ها را اجرا می کرد؟
نه

به عهده خودتان می گذاشت؟
به عهده خودم بود ولی اگر موردی بود تصحیح می‌کردند، دیگر بازی گرفتن و کارگردانی آقای کیمیایی را خودتان می‌دانید که چطور بازیگر راهنمایی می‌کند از من می پرسید؟

می دانید چه چیزی را می خواهم بدانم؟ شما با کارگردانان مهمی کار کردید، هم با درویش کار کردید که فن و تکنیک سینما را خیلی خوب می داند و بلد است و کارگردان خوبی است و من یکی از فیلم های دوست داشتنی زندگی‌ام فیلم کیمیاست، یعنی اگر ده فیلم بخواهم نام ببرم یکی از آن ها کیمیاست، با مهرجویی کار کردید که باز یکی از فیلم‌های خوب زندگی ما هامون است و بانوست که شما هر دو را کار کردید، من  آنقدر کنجکاوی می‌کنم به این خاطر است که یک بازیگر با دو کارگردان مطرح تاریخ سینما کار کرده، تفاوتشان را چگونه می‌بینید ؟ یعنی دو کارگردان مطرح تاریخ سینما هستند که با هم شروع کردند با هم مطرح شدند و هنوز هم حضور دارند
به این می توانم اشاره کنم که من چیزی را بازی نمی کنم، آن چیزی که به  من محول می شود با آن زندگی می کنم و شاید آنچه که آنها می‌خواهند از آب در می آید، یعنی وقتی دیالوگ های آقای کیمیایی را به  می دهند و قرار است آن زن جنوب شهری و کلامش باشد، دیگر از آب در می آید، و او هم تصحیح می‌کند، تفاوت را می خواهید؟

تفاوت دو کارگردان در برخورد با شما؟
مثلا در روانکاو هم من راحت بودم و آقای مهرجویی گذاشت خودم بازی کنم، آن گریه آمد وقتی دیالوگ ها را گفتم

یعنی اصلا گریه قرار نبود و خودتان گریه کردید؟
بغض آمد وبعد کلامی که می گفتم و حس و حال آمد، همه را ساکت کرده بودند و گرفتند و درآمد.

خودتان بین نقش بانو، هامون، اعتراض و فیلم کیمیا کدام را بیشتر دوست دارید؟
من کارهایم را دوست دارم.

کدام نقش را بیشتر دوست دارید؟
خون بازی خانم بنی اعتماد را دلم می خواهد اشاره کنم که چقدر این نقش سخت بود.

آن هم فیلم مهمی است
و چقدر فیلم مهمی است در زندگی هنری و کاری من و چقدر کار با خانم بنی اعتماد برای من افتخار بود و چقدر سخت بود.

خانم بنی اعتماد با شما چگونه کار می کرد؟
رخشان جان بسیار کار با ایشان سخت است و آموزنده یعنی از او می آموختم.

این کارگردانی بود که شما را دقیقا در لحظلات قرار می داد
سه ماه روخوانی، سه ماه کار، روخوانی از روی تمام صحنه ها باید جلوشان اجرا می شد.

قبل از اینکه جلوی دوربین بروید؟
بله ولی ما را می رساند به آن حسی که باید می رساند.

در روخوانی یا در برداشت ها؟
هم در روخوانی و برداشت ها هر دو، یادم است در صحنه ای که مادر هروئین را به دخترش می دهد، صحنه ای که  اصلا آن سکانس من بود ، مادر روی ماشین می زند و  دخترش را از ماشین بیرون می آورد که هروئین را به او بدهد  آقا آن صحنه 12 تا 13 برداشت بود و من داشتم سکته می کردم  یعنی رساند به جایی که من داشتم سنکوب می کردم،‌ یعنی آنقدر گرفت و گرفت و گرفت که به اوج رسید بعد کات داد که یعنی برایش خوب بود.

آن هم یکی از نقش های دوست داشتنی زندگی شماست.
بسیار زیبا و بسیار سخت.

اگرالان ما بخواهیم یک لحظه ای از فیلم «هامون» را نشان دهیم شما کدام لحظه را دوست دارید؟
من صحنه روانکاوم را خیلی دوست دارم و آن صحنه سفر به کاشان با زنده یاد شکیبایی

اگر بخواهیم صحنه ای از فیلم «اعتراض» را نشان دهیم چه صحنه ای را دوست دارید؟
بازی ام در فیلم اعتراض کوتاه بود ولی تکه های خودم را دوست دارم زن مجدیه را دوست دارم

اگر صحنه ای از فیلم «کیمیا »را بخواهیم نشان دهیم کدام  صحنه را انتخاب می کنید؟
آن لحظه ای که آشپزخانه یادم  است، وقتی خسرو شکیبایی آمده بچه را ببرد و همه دچار ناراحتی می شوند
بسیار سکانس خوبی است

و در «خون بازی »هم که سکانسی که 13 برداشت شد
بله، یعنی آن برداشت های قبلی هم قابل قبول بود ولی او دلش می خواست اوج پیدا کند، یعنی وقتی بازیگر می توانست او می خواست اوجش بیشتر شود،  مادر به حال مرگ برسد که رسیده بودم  ( میخندد) آقا رخشان بی نظیر است

*می دانم فیلم های زیادی بازی کردید،‌ اما فیلمی از قلم انداختم که شما دوست داشتید؟ هتل کارتون» را دوست داشتید؟
من همه کارهایی که کردم در زنمن خودش دوست داشتم، فیلم نامه را دوست داشتم، کارگردان مورد احترامم بوده و کار کردم، در زمان خودش کا ر را دوست داشتم ولی به هر حال این چند کار شاخصم است.

*من  هم چند تا شاخص را جدا کردم
مثلا کار با آقای فخیم زاده  و سریالی که کار کردم ماندگار است .
 
*نلویزیون چند سریال کار کردید؟
دو سه سریال

*ازآن تجریه ها راضی هستید؟
بله

*دیگر  مدتی است سریال کار نکردید
خیر

*دوست دارید تلویزیون دوباره کار کنید؟
چون بیشتر از سینما آمدم و ترجیح سینما است ، چون زمان کوتاه تری از آدم وقت می برد ترجیح می دهم اینگونه باشد، در سینما بیست روز، سی روز سر کاری می رویم و تمام می شود، اما تلویزیون باید زمان داشته باشیم، به دلیل وجود دختر نازنینم که گاه گداری به ایران می آید احتمال دارد من به سفری بروم  وقتم را تنظیم می کنم با وقت کاری ام.

*بعد از ازدواج اول، ازدواج نکردید
خیر ازدواج نکردم

*احتمالا علاقه به دخترتان و دخترتان را بزرگ کنید، اما  اسم چند بازیگر می‌گویم ، نظرتان را کوتاه درمورد این بازیگران بگویید. شاید با آنها کار کرده باشید شاید هم کار نکرده باشید. به هر حال  احتمالا در سینما فیلم هایشان را دیدید. اول شروع می‌کنم از همبازی شما از خون بازی.
باران کوثری
عشق
هدیه تهرانی
رفیق
نیکی کریمی
قدرت
مهتاب کرامتی
دوست
پروانه معصومی
حدیث
افسانه بایگان
….(فکر می کند)
فاطمه معتمدآریا
احترام
عزت الله انتظامی
درجه یک
و زنده یاد خسروشکیبایی
ماندگار
لیلا حاتمی
به به

*خانم فرهی به عنوان آخرین سوال، شما در زندگی آدم قدرتمندی بودید با قدرت زندگی‌تان را اداره کردید، راجع به این قدرت و اداره زندگی برای من صحبت کنید.
راجع به اینکه چگونه  زندگی ام را اداره کردم اشاره ای نمی کنم  ولی می توانم بگویم که آدم قوی هستم به دلیل  اینکه طی چند سال گذشته با مصائب و مشکلات عجیب و غریبی دست و پنجه نرم کردم و قوی به این دلیل هستم، دلم می خواست به این نکته اشاره کنم. ممنونم و مرسی که دراین قحطی محبت به من لطف زیاد داشتید.


منبع: سینما اعتماد